اندرزنامه ي اردشير بابكان

اندرزنامه ي اردشير بابكان پس از اوستا كهنترين نوشته اي است كه به صورت كتاب از روزگار پيش از اسلام برجاي مانده است. اين اندرزنامه را ابوعلي مسكويه در كتاب تجارب الامم (آزمايشهاي مردمان) به زبان عربي برگردانده و فردوسي آن را به زبان شعر در شاهنامه آورده است. اندرزنامهي اردشير را ميتوان منشور سياسي ساسانيان دانست كه فرمانرواياني مانند خسرو انوشيروان با پيروي از آن توانستند در كشورداري سرآمد فرمانروايان روزگار خويش شوند. در اينجا بخشهايي از اين اندرزنامه از روي ترجمهي دكتر ابوالقاسم امامي (سروش، 1368) بازنويسي و عنوانبندي شده است.

ادامه نوشته

فرمان داریوش بزرگ برای مردم مصر

نیاكان ما نقش بی‌همتا و با ارزشی در پایه‌گذاری تمدن جهان داشته‌اند و صدها سال در شمار پیشتازان دانش و فرهنگ بوده‌اند. آن‌چه در پی می‌آید، یكی از كارهایی است كه داریوش هخامنشی هنگامی كه مصر را به سرزمین‌های خود افزوده‌بود، برای مردم آن‌جا انجام داده‌است. این متن به نقل از مجله رنگین‌كمان در سال 1348 است.

در موزه واتیكان لوحی مشاهده می‌شود كه توسط «آدریان» امپراطور روم قدیم از مصر به روم آورده‌شده و به موزه واتیكان هدیه شده‌است. این لوح توسط یكی از كاهنان قدیمی معابد مصری نوشته شده‌است.

ادامه نوشته

ظهور زرتشت

به دنبال اوجگیری ستیزهای قبایلی آریان، و زمانی که کاوے ها در همه جا با هم در جدال
برای تشکیل اتحادی ههای بزرگ بودند و آرامش و امنیت از جوامع آریایی سلب شده بود
زرت ُ اشتر پسر پوروش َ اسپە از خاندان اسپیتامە ٢ به عنوان پیا م آور صلح و آرامش، و ستیزندۀ
لفظی با افزون خواهیهای امیرانِ گسترش طلب و سواری خواهیهای متولیانِ دین، ظهور کرد و
پرچم مبارزۀ لفظی با کردارهای این دوطبقه را برافراشت.

ادامه نوشته

رکسانه

رُكسانه یا رُخسانه یا روشنک دختر کوهورتانوس ساتراپ (والی) باختر (بلخ٬ در افغانستان امروزی) كه اسکندر مقدونی به وى عشق می ورزید و او را در سال ۳۲۷ ق.م. بزنی گرفت.

باختر آخرین ساتراپی ایران بود که به تسخیر اسكندر درآمد و در آن زمان كوهورتانوس والی آن بود و از ولایات ممتاز ایران بشمار می رفت. او از اسكندر فرمانبردارى كرد و اسكندر وى را بحكومت ابقاء داشته از سه پسرش دو نفر را براى خدمت در لشكر مقدونی طلبيد و حاكم مزبور پسر سوم خود را هم به اختيار اسكندر گذاشت.

ادامه نوشته

اساطیر ایرانی

همان گونه که ما امروز از خودمان م ی پرسیم که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم، انسان
دنیای باستان نیز این پرسش را از خود م ی کرد و به جستجوی پاسخ به آن برمی آمد . او همواره
از خود می پرسید که این جهان پهناور، این خورشید و ماه و ستارگان، این درختان و جنگلها و
کوهها و رودها و دریاها را چه کسی ساخته است؟ انسان در چه زمانی آفریده شده و نخستین
انسان که آفریده شده چه کسی و در کجا بوده است؟ زن و مرد چه گونه پدید آمده اند، چه گونه
افزایش یافته اند، و نخستین نقطۀ روی زمین که انسان در آن ب ه وجود آمده کجا بوده است؟
برای یافتن پاسخ ب هاین پرسشها بود که اساطیر ب هوجود آمد، و هرکدام از اقوام روی زمین برای
خودشان اسطور هئی ساختند، نخستین انسان روی زمین را نیای بزرگ خودشان دانستند،
محل زیست خودشان را محور کائنات پنداشتند ، خدای خودشان را تنها خدای روی زمین
شمردند، و مجموعۀ آداب و رسوم دینی خودشان را تنها دین خدایی پنداشتند.

ادامه نوشته

آرامگاه کوروش

مهمترین اثر مجموعهٔ پاسارگاد،بنایی است که پیشتر مشهور به ((مشهد مادر سلیمان))بود و از سال ۱۸۲۰م. به بعد به عنوان آرامگاه کوروش کبیر مشخص شده‌است و چون گوهری در میان دشت خودنمایی می‌کند. حدوداً در ۵۳۰ تا ۵۴۰ قبل از میلاد از سنگ آهکی به رنگ سفید ساخته شده‌است. بنای آرامگاه میان باغ‌های سلطنتی قرار داشته و از سنگ‌های عظیم ، که درازای بعضی آن‌ها به هفت متر می‌رسد،ساخته شده‌است. تخته سنگ‌های آرامگاه با بست‌های فلزی، به هم پیوسته بوده‌است.که بعدها آن‌ها را کنده و برده‌اند و اکنون جایشان به صورت حفره‌هایی دیده می‌شود که بیشترشان را تعمیر کرده‌اند. بنای آرامگاه دو قسمت مشخص دارد، یکی سکویی ۶ پله‌ای که قاعده آن مربع مستطیلی به وسعت ۱۶۵ متر مربع است و دیگری اطاقی کوچک به وسعت ۵/۷ متر مربع که سقف شیب بامی دارد و ضخامت دیوارهایش به ۵/۱ متر می‌رسد. پایه بنا (۱۳٫۳۵×۱۲٫۳۰ متر) از شش لایه پلکانی تشکیل شده‌است، که از آن‌ها اولی به بلندی ۱۷۰ سانتی متر، دومی و سومی ۱۰۴ سانتی متر، و سه عدد آخری ۵۷٫۵ سانتی متر هستند. ارتفاع کلی بنا در حدود ۱۱ متر است. در ورودی آرامگاه در سمت شمال غربی قرار داشته و ۷۵ سانتی متر پهنای آن است.این درگاه کوتاه نیز دارای دو در سنگی بوده که از بین رفته‌است. خزانهٔ آرامگاه، در بالاترین نقطه، شکل یک خانهٔ شیروانی ساده با یک ورودی کوچک در غرب را دارد. تا حدود صد سال پیش باور بر این بود که این بنا آرامگاه مادر سلیمان باشد و در دورهٔ اتابکان در زمان ال بویه  با استفاده از ستون‌های باقی مانده از کاخ‌های باستانی مسجدی با نام «مسجد اتابکی» در گرد آن ساخته و یک محراب  کوچک در خزانهٔ آرامگاه کنده‌کاری شد. در دههٔ ۱۹۷۰ بقایای مسجد پاکسازی شده و تکه‌های تاریخی به نزدیکی مکان‌های اصلی‌شان بازگردانده شدند. پس از کشته شدن کوروش بزرگ در جنگ با ساکاها یا ایرانیان شمالی، جسد وی را مومیایی کرده و درون تختی از زر نهاده و اشیای مهم سلطنتی و جنگی او را در کنار وی گذارده بودند. در حمله اسکندر مقدونی، یک شخص مقدونه‌ای در این آرامگاه را شکسته و اشیای آن را تاراج کرده و کالبد را گزند رسانده بود. در شیب سقف آرامگاه دو حفرهٔ بزرگ وجود دارد که برای سبک کردن سنگ‌ها و کم کردن از بار سقف ایجاد شده‌است و برخی اشتباها، جای نگهداری کالبد کوروش و همسر وی دانسته‌اند. آرامگاه کوروش در همه دوره هخامنشی مقدس به شمار می‌آمده این امر باعث گردیده که در دوران اسلامی هم این تقدس حفظ شود، اما تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبوده‌است و از سوی دیگر مردم هم ساختن بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشری می‌دانسته‌اند و به حضرت سلیمان که دیوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشته‌است، نسبت می‌داده‌اند. به همین جهت آرامگاه کوروش را هم از بناهای آن حضرت می‌شمردند و آن را به مادر او نسبت می‌دادند و ((مشهد مادر سلیمان)) می‌خواندند.

وضع اجتماعی و اقتصادی در دوره هخامنشی

کورش در دوران زمامداری خود،از سیاست اقتصادی و اجتماعی عاقلانه‌ای که کمابیش مبتنی برمصالح ملل تابعه بود، پیروی می‌کرد. از این جملة او که می‌گوید: «رفتار پادشاه با رفتار شبان تفاوت ندارد، چنانکه شبان نمی‌تواند از گله اش بیش از آنچه به آنها خدمت می‌کند، بردارد. همچنان پادشاه از شهرها و مردم همانقدر می‌تواند استفاده کند که آنها را خوشبخت می‌دارد.»

ادامه نوشته

آریو برزن

آریو برزن، یا «آریا برزین»(آرین برزین(ایرانی باشکوه) (در یونانی، آریو برزنوس) سردار ایرانی در زمان داریوش سوم هخامنشی بود که، در کوههای پارس ، در برابر سپاه اسکند مقدونی ایستاد و خود و سربازانش تا آخرين نفر قهرمانانه پایداری کردند و کشته شدند.

چگونگی نبردو مقاومت

اسکندر و بخشی از سپاهیانش قصد تصرف شهر پارس را داشتند و آریو برزن آنها را در گذرگاه تنگی غافلگیر کرد وبا اینکه برتری آشکار سپاه مقدونی روشن بوداو وسپاهش شجاعانه جنگیدند؛ اما نتوانستند مانع رسیدن آنها به شهر پارس شودند.


ادامه نوشته

توضیحاتى درباره ى جنگ ماراتن

يونيان جنگ ماراتن را نقطه عطفى در تاريخ خود مى دانند. تمدن غرب نيز براى اين نبرد ارزشى بيش از ندازه قائل است تا جايى که
معروف ترين ورزش المپيک با نام دوى ماراتن مبدل به سمبل مسابقات جهانى المپيک شده است.
اما اطلاعات ما از اين نبرد تاچه اندازه با واقعيات مطابق است؟
چند ماه قبل در روزنامه اى ايران مقاله اى از يک فرمانده ستاد ارتش به چاپ رسيد که نشان مى داد روايت مورخان ازاين نبرد چندان
مورد تأييد نيست. اين کارشناس نظامى از قول مورخان آلمانى نقل کرده است ترکيب نيروهاى يونانى به ويژه آن که سنگين اسلحه
بوده اند، به آن ها اجازه نمى داد در دشت کم عرض ماراتن به ايرانيان حمله برند. وى از هانس ولبروك، مورخ آلمانى، نقل مى کند که نوشته هاى يک افسر ستاد ارتش آلمان را خوانده به هنگام بررسى دشت ماراتن تأکيد کرده است در این دشت حتا 1 تیپ (حدود 5 » فرمانده سپاه ایران متوجه شد میدان عمل و باریک بودن عرض » : این تحقیق کوچک همچنین از قول تاری خنویس دیگرى آورده است میدان مانع از کاربرد سواره نظام مى شود. بنابراین دستور عقب نشینى به سربازان خود (و بازگشت به کشتى) را مى دهد که هرودوت
صدرو فرمان عقب نشینى را به منزله ى شکست سپاهیان ایرانى تلقى مى کند. در یک کلام مى توان گفت، روایات جنگ هاى ایران و
یونان به دلیل یک جانبه گرایى مورخان یونان (آن هم را ارائه ى ارقام حیرت آور از تلفات نیروهاى درگیر) چندان مورد استناد نیست.
درباره جزئیات پیروزى پرهیاهوى یونانیان نباید » : ناپلئون نیز در یادداشت هاى سال هاى آخر عمر خود در جزیره ى سنت هلن مى گوید
فراموش کرد که ای نها گفته هاى یونانیان است و آنان مردم لافزن و گزافه گو بوده اند و هیچ تاریخ ایرانى اى تاکنون نوشته نشده که از
«. روى آن بتوانیم پس از استماع سخنان دو طرف به یک داورى صحیح برسیم

گفته ناپلئون بسیار تأمل برانگیز است، چرا که وى به عنوان یک نابغه نظامى با شک و تردید به جنگ هاى ایران باستان و یونان م ىنگرد و در جاى دیگر نیز آن ها باورنکردنى مى داند.

منبع:کتاب 100 جنگ بزرگ تاریخ

معنای کامل  گردبند فروهر (نماد دین زرتشت)

1- چهره فروهر همانند آدمی است ،از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد .

۲- دو بال در پهلو‌ها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد پندارنیک، گفتارنیک، کردارنیک که هم‌زمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.

۳- در پایین تنه فروهر سه بخش، پر‌هایی بسوی پایین است ،که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست ویا پست می‌باشند، از اینرو آنرا، آغاز بدبختی‌ها و پستی برای آدمی می‌دانند.

۴- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شده‌ای می‌بینیم ،در کنار بخش پایینی تنه می‌باشند که نماد سپنتامینو و انگره مینو هستند ،که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. و این رشته‌ها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند ؛این نشانه آنست که آدمی باید به سوی سپنتا مینو(خوبی)پیش رود و به انگره مینو(بدی) پشت نماید.

۵- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.

۶- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی می‌باشد.

۷- در دست دیگر گردی (حلقه‌ای) دارد که نشانه، وفاداری به پیمان (عهد) می‌باشد و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است .