فرمان داریوش بزرگ برای مردم مصر
متن لوح از این قرار
است:
داریوش شاه شاهان و
شاه مصر سفلا در عصر خود و در موقعی كه من در دربارش به سر میبردم، به من امر كرد
كه به پایتخت مصر برو و ضمن جمعآوری وسایل پزشكی، شرایط آموختن حرفه پزشكی را
برای مصریان فراهم ساز.
من به مصر رفتم و
چنان كردم كه شاه شاهان میخواست و چنان انجامدادم كه شاه شاهان به من فرمان دادهبود.
من وسایل لازم پزشكی و كتاب برای ایجاد چنین دانشگاهی فراهم كردم و من موفق شدم كه
جوانان مصری را تحت تعلیم و مراقبت و دانشاندوزی استادان با تجربه قرار دهم.
چه شاه شاهان به خوبی
از ارزش دانش پزشكی آگاه بود و آرزو داشت با ایجاد چنین دانشگاهی جان بیماران مصری
را نجات دهد.
برج های خبر رسانی در ایران باستان
دوران هخامنشیان در ایران باستان، یكی
از دوره های زرین تاریخ ایران به شمار میرود. یكی از دلایل این شكوهمندی ، نوآوریهایی
است كه در ارتباطات به وجودآمد و سبب شد كه خبرها به سرعت باد از نقطه ای به نقطه
دیگر میرسید و آنچه را در گوشه و كنار كشور میگذشت، به پایتخت و به دربار میرساند.
یكی از راههای ارتباط سریع درآن
دوره،« برج های خبررسانی» بود. شرح این روش ارتباطی سودمند را به نقل از شماره ٧
ماهنامه هوخت دوره سیودوم میخوانیم:
در عصر هخامنشیان روی خطوط ارتفاعاتی
كه چشم اندازی به هم داشته اند، برجهایی میساختند كه اخبار و فرمان های فوری را
توسط برافروختن آتش بر آن ها با علایم و رمزهای ویژه به هم مخابره میكردند. آن ها
كه در بیابان ها و صحاری ایران دنبال شاه راههای باستانی مسافرت میكنند ، به تپه
هایی دست ساخته برمیخورند كه دنبال هم هستند و فاصلهشان از همدیگر به یك اندازه
است. نزدیك ترین این تپه ها به تهران تپه هایی است كه از ری به سوی خاور از شمال
ورامین به ایوانكی ( ایوان كی منطقه ای است بین تهران – گرمسار-
سمنان) میرود و به سوی باختر دنبال راه ری به ساوه و ری به قزوین مشاهده میشود.
این تپه ها خرابه برج های خبررسانی
دوره هخامنشی است. دیوارجان پناه دوربام هر برج به سوی برج های همسایه سوراخهایی
داشته كه با بستن بازكردن آن ها روشنی به برجهای همسایه میرسیده است. برای
خبررسانی، شب ها روی برجها آتش میافروختند و بابازكردن و بستن سوراخ های جانپناه
آن ها را تاریك و روشن میكردند و با این شیوه نشانی هایی را به برج های همسایه میدادند.
این همان كاریست كه پس از گذشتن ٢٣٠٠
سال مورس با بریدن و كوتاه و بلندكردن جریان برق انجام داد و اساس روش تلگراف را
بنیان نهاد.
پارسی دومین زبان تاریخی جهان
آنچه در پی میآید چكیدهای از دیدگاه
زبان شناسان درباره زبان پارسی است كه نشان میدهد این زبان بر خلاف دیدگاه برخی
از افراد منفی باف، در شمار زبانهای مهم از دیرزمان تااكنون است. دیدگاههای
كارشناسان را با هم میخوانیم:
زبانشناسان و ادیبان اروپایی در
پایان نشست سه روزه خود در شهر برلین كه در نیمه سپتامبر 1872 برگزار شده بود،
زبان پارسی را در ردیف زبانهای یونانی، لاتین و سانسكریت ،یكی از چهار زبان
كلاسیك اعلام كردند. در این اجلاس ، زبانهای هند، اروپایی مورد بررسی قرار گرفته
بود. این نشست ، زبان پارسی را از این لحاظ كلاسیك بودن، زبان شماره ٢ (پس از زبان
یونانی) قرار داد. زبان پارسی از این لحاظ یك قرن از
لاتین و ١٢ قرن از زبان انگلیسی جلوتر است.
در همین اجلاس ، زبان اوستایی شاخه
بدون متكلم زبان پارسی اعلام و گفته شد كه ریشه اوستایی از خراسان شرقی (بخش شمالی
افغانستان امروز، تاجیكستان و فرارود) بوده است. بنابراین ، به احتمال زیاد زرتشت
در این منطقه به دنیا آمده و از آنجا به آذربایجان رفته است. در تعریف، زبانی را
كلاسیك گویند كه نخست باستانی باشد، دوم ادبیات غنی داشته باشد . سوم در آخرین
هزاره عمره خود، تغییراتی اندك كرده باشد. بنابراین ، قضاوت برپایه ادبیات زبان و
درصد تغییرات آن در هزار سال پیش از زمان به قضاوت نشستن است.
هیچ زبانی در طول زمان مصون از تغییر
نبوده است؛ ولی هرچه كه این تغییرات كمتر باشد، آن زبان كلاسیكتر است و استحكام
بیشتری دارد. زبان ایرانیان و پارسی زبان اینك همان است كه فردوسی و حافظ به آن
شعر گفتهاند؛ همان واژهها، عبارات و دستور زبان.
در اجلاس برلین، زبانشناسان و ادیبان
پذیرفتند كه ادبیات فارسی در قرون وسطی در صدر ادبیات سایر ملل قرار داشته است و
ایران در آن سدهها بیش از هر ملت دیگر شاعر، نویسنده و اندیشمند (حكیم=فیلسوف) به
وجود آورده كه سخنان و افكارشان تا ابد شنیدنی و پندآموز است.
در نشست های سالهای 1922 و 1936
مقام زبان فارسی (مقام دوم) در میان زبانهای باستانی و كلاسیك هند و اروپایی بار
دیگر تایید شد.
حق ویزیت در ایران باستان
پزشكی در تمام دوران تاریخ زندگی بشر، با
او همراه بوده است؛ همچنان كه درد و رنج جزیی از زندگی بشر است. پس او همواره به
دنبال راه علاج گشته و میگردد. در دوران ساسانی، دوران جدیدی در تاریخ طب ایران
پدیدار شد كه در این نوشته به برخی از باورها و عادات پزشكان آن زمان اشاره شده
است.
پزشكان در ایران عصرساسانی، طبقه برگزیده و
فرهیختهای به شمار میآمدند. اگر پزشكی از عیادت بیمار، حتی در نیمه شب سرباز میزد
و به استراحت میپرداخت یا در عیادت از بیماران كاهلی نشان میداد، اورا جنایتكار
میدانستند( ایران در زمان ساسانیان ، كریستین سن، ص٤٤١ ). پزشكان در ازای
طبابت ، حق ویزیت دریافت میكردند كه نسبت به امروز، متفاوت بود( تمدن ساسانی، علیسامی،جلداول-ص١١٢)
یعنی كالا و جنس به جای حق ویزیت به آنان
پیشكش میشده است.
بیماران به پزشك، غلات، لباس زیبا و اسب تندرو
تقدیم میكردند. رسم دادن اجناس به جای حق ویزیت و درمان حتی تا پنجاه سال پیش نیز
در ایران متداول بود. روستاییان برای پزشك مرغ، خروس،بوقلمون، بره،گوسفند، دبه روغن
و خیك گوشت قرمه شده به ارمغان میبردند.
در دوران ناصرالدینشاه، دكتر فووریه، چشم پزشك
مخصوص دربار كه بیماریهای عمومیشاه و بزرگان اهل حرمسرا را نیز درمان میكرد، از
قباله خانه، اسب راهوار و انواع خوراكی ها و خشكبار و مربا كه رجال برای او به
عنوان حق درمان میبردند یا خانمهای شاه برایش میفرستادند، در كتاب خاطرات خود
یاد میكند. پزشكان پول نقد را بر دریافت هدایا ترجیح میدادند و قواعدی درباره حق
ویزیت، وضع شده بود كه رییس یا بزرگ خانه باید به پزشك معالج میپرداخت. درمان
تمام بدن با درمان بخشی از بدن، حق درمان متفاوتی داشت.
برخی قواعد معالجه نیز از این قرار بوده است:
طبیب باید امتحانات لازم را میداد و حداقل
یكی از كافران را میبایستی معالجه كرده باشد. اگر كافریا زندانی كه برای آزمایش
به او سپرده بودند، میمرد، صدور اجازه طبابت پزشك به تعویق میافتاد. بهترین پزشك
كسی بود كه این شغل را محض رضایت خداوند پذیرفته باشد. سپس آنكه هم به مال تعلق
خاطر داشت و هم به ثواب. البته باید دلبستگی او به مال كمتر از علاقهاش به ثواب
باشد. پزشكی كه فقط به پول میاندیشید مقامیپایینتر داشت(كریستین سن، همان
كتاب به نقل از دینكرد).
پزشك مكلف بود بیمار را در نهایت پاكی، احتیاط
و تدبیر معالجه كند. پزشك پس از تحصیلات لازم، یك شهادتنامه و اجازه كار دریافت
میداشت.
پزشك ایرانی در هر حال بر پزشكان خارجی كه در
مداین و سایر شهرها فراوان یافت میشدند،رجحان داشت اما اگر كسی طبیب ایرانی را در
دسترس نداشت، مجاز بود به طبیب بیگانه مراجعه كند. هر چند از نظر كتاب دینكرد، این
كارگناه بود ( كریستینسن، ایران در زمان ساسانیان،ص٤٤١).
روشی در ایران باستان متداول بود كه بعضی از
زندانیان محكوم به اعدام را آنی نمیكشتند. بلكه برای استفاده پزشكی و معاینه و
آزمایش روی آنها زنده نگاه میداشتند كه این شیوه در عصربطلمیوس در مصر نیز متداول
بوده است.
پل سازی در ایران باستان
پلی كه هم اینك بخش آسیایی تركیه را
به بخش اروپایی آن پیوند میدهد، در همان جایی ساخته شده است كه داریوش شاه برای
لشگر كشی به یونان در آنجا پلی ساخت كه در شمار شگفتی های آن روزگار بود و نشان میدهد
كه ایرانیان از دانش پیشرفته ای برخوردار بوده اند.
چگونگی ساخت این پل كه در محل
تنگه(بغاز) بسفر قرار داشت ، به نقل از مهنامه زرتشتیان شماره آبان ماه 1352 از
این قرار است:
درحین لشگر كشیهای خشایارشا به یونان
، دو ساختمان آبی قابل ملاحظه از طرف ایرانیها در خارج كشور بنا شد كه یكی از آنها
پل عظیم روی تنگه داردانل و دیگری كانال خشایارشا در شبه جزیره آتوس است. لشكر كشیهای
ایرانیان علیه یونانیان در زمان سلطنت خشارشا پس از مطالعات چندین ساله صورت گرفت
و این امر به خوبی میرساند كه ایرانیان از لحاظ فنی این خدمات را به طور مستقل
انجام داده اند.
خشایارشا چند سال پیش از آغاز لشگر
كشی خود به یونان ، دو نفر از ایرانیها را مامورمطالعه و نقشه برداری از سواحل
آسیای صغیر و یونان كرد تا تداركات جنگی را با توجه به اوضاع و احوال محل و
تجربیات حاصل از جنگهای قبلی آماده سازند.
هرودوت مورخ یونانی در كتاب تاریخ
خودمینویسد كه خشایارشاه دستور ساختن پل بزرگی بر روی بغاز داردانل برای عبور
جنگجویان خود داد. از توضیحات هرودوت چنین استنباط میشود كه ساختمان این پل به
طور كلی از خدمات فنی و برجسته ایرانیان در ادوار قدیم بوده است. جمعا 700 كشتی
برای ساختمان این پل دو طرفه به كار رفته بوده است ، یعنی هر ردیف و جهت ٣٥٠ كشتی.
كشتیها بوسیله طنابهایی كه از
بیبلوس درست شده بود به یكدیگر محكم وصل شده و در مقابل امواج دریا بوسیله لنگرهای
قوی استوار شده بود.روی این كشتیها كه از طرف پهنا پهلوی یكدیگر قرار گرفته
بودند، از تنه درخت و تیرهای چوبی پوشیده میشد و روی آنها با شاخ و برگ درختان
و سپس سنگ و ماسه تكمیل میشد.
گرچه در گزارش هرودوت پوشش با شاخ و
برگ درختان ذكر نمیشود، ولی به عقیده ما بدون یك پوشش ریختن شن و ماسه برای ساختن
زیر سازی جاده ممكن نبوده است.
از گزارشهای هرودوت چنین استنباط میشود
كه روی بعضی از رودخانههای یونان نیز ایرانیان پل ساخته بودند و جاده سازیهای
وسیعی نیز به عمل آمده بود.
اهمیت كانال كشتی رانی خشایارشا در
شمال شرقی شبه جزیره آتوس در یونان كمتر از پل یاد شده نیست و نظر به اینكه كشتیهای
جنگی داریوش كبیر پدر خشایارشا هنگام عبور از طرف شبه جزیره آتوس كه دارای درازایی
در حدود ٥٠ كیلومتر است دچار طوفان شده بود، لذا خشایارشا به منظور پیشگیری از این
خطرها دستور به كندن كانالی داد كه در منتهی الیه شبه جزیره آتوس قرار گرفته بود.
كانال خشایارشا كه دارای مقطعی ذوذنقه شكل است و به طول تقریبی2500 متر است در سطح
45 متر و در كف ٢٢ متر پهنا داشته و به عرض 40/2 متر بوده است. برای ساختن این
كانال سه سال تمام وقت لازم بود و در حدود١٥٠ هزار متر مكعب خاكبرداری انجام گرفت.
همه عملیات حفاری تحت نظارت و مراقبت
دو ایرانی به نام بوبارس و آرتاخس صورت گرفته است. پس از پایان عملیات ساختمانی و
آب اندازی خشایارشا با 1207 كشتی جنگی از این كانال عبور كرد وبه حمله خود به
یونان پرداخت.
آثار این كانال كه به دستور خشایارشا
حفر شده و بیش از2500 سال از عمر آن سپری میشود، هنوز در یونان باقی و قابل دیدن
است.