تحقير شاه در برابر تختی


در زمانی که خیلی‌ها برای دست بوسی شاه و چاپلوسی سر از پا نمی‌شناختند، تختی هنگام دریافت «نشان پهلوانی»، در حضور شاه و سران کشوری و لشکری و امرای ارتش، مقابل شاه سرش را خم نکرد تا شاه، نشان را دور گردنش بیندازد؛ عده‌ای از این کار تختی، ناراحت شدند و او را سرزنش کردند. 

تختی قرار است بازوبند و نشان پهلوانی کشتی ایران را از شاه کسب کند، او می‌بایست سرش را خم می‌کرد تا شاه، نشان را دور گردنش بیندازد، اما جهان پهلوان، مقابل محمدرضا شاه هم سر خم نکرد و شاه را وادار کرد دستانش را بالا بگیرد و نشان را بر گردن جهان پهلوان ایران بیندازد. بسیاری از نزدیکان دربار، از این کار تختی ناراحت شدند و پس از مراسم او را سرزنش کردند.

در عکسی از تختی كه کمتر دیده شده و مستند نبودنش سبب شده بود حتی عده‌ای «شایعه» بخوانندش، نفرت جهان پهلوان را از خاندان پهلوی می‌توان به وضوح دید.

ابراهیم افشار در این باره می نویسد: اگر قرار باشد در تاریخ یکصد ساله ورزش ایران، که میلیون‌ها عکس و تصویر از رخدادها و شخصیت‌های موجود در آن به جا مانده است، فقط دو، سه تا عکس تاریخی انتخاب کنیم، یکی همین عكس است. همین عکس بی نظیری که تمام حقایق سیاسی زندگی تختی را به تنهایی بر دوش می‌کشد. همین صحنه‌ای که باعث شد بسیاری از نویسندگان دهه پنجاه و هم دوره‌ای های تختی، آن را به عنوان آغازگر رو در رویی‌های سیاسی پهلوان بزرگ ما تلقی کنند.

در صحنه‌ای ديگر، در روزی که غلامرضا پهلوی، برادر بزرگتر محمدرضا پهلوی، به تالار کشتی آمد و تختی در عوض ارادت و خم شدن مقابل برادر شاه، به مردم اقتدا کرد. اما برخلاف دیگر گزارش‌های سازمان امنيت اطلاعات ايران، این یکی در اسناد ساواک نیامده است.

اختلاف اصلی تختی و رژیم، با این صحنه شروع شد که وقتی غلامرضا وارد تالار شد، هنگامه‌ای به پا شد و مردم آن یکی غلامرضا را تحویل نگرفتند و او کینه این صحنه را به جان گرفت. این یکی از عجیب‌ترین صحنه‌های زندگی تختی است که بعدها حقایق اتفاقات، بلایا و حتی شایعه‌های بسیاری را در زندگی‌اش رقم زد.

در این صحنه، تختی به ملتش تعظیم می‌کند و حسین پور (که تختی او را به نام محمدحسن صدایش می‌کرد)، با لباس داوری دیده می شود.» و این گونه تختی، تختی شد. تختی مظلوم زیست و روزهایی که او را به پاس آزادگی‌اش به تالار کشتی هم راه نمی‌دادند، نمودی از این مظلومیت آزادمردان برای آیندگان بود.

نخستین اتومبیل وارد شده به ایران

مظفرالدین شاه در سفر دوم خود به اروپا در سال ۱۲۷۹ هـ.ش در بروکسل پايتخت بلژیک یک دستگاه اتومبیل کالسکه‌ای خریداری کرد و در سال ۱۲۸۰ برابر با ۱۹۰۱ میلادی، به ایران آورد که با ذغال سنگ کار می‌کردند. 


گنبد سلطانیه

شهر سلطانیه یکی از شهرهای استان زنجان است. گنبد سلطانیه، مقبرهٔ اولجایتو ( سلطان محمد خدابنده )، در این شهر قرار دارد. سلطانیه در ۳۴ کیلومتری شهر زنجان واقع است که شروع آن به دستور ارغون‌خان از ایلخانان مغول بوده ولیکن عمر بانی پیش از آنكه بنا انجام یابد به آخر رسید و وقتیکه قازان بن ارغون بر اریکه ایلخانی تکیه زد ابتدا مصمم شد بنای نیمه تمام را باتمام رساند اما به عللی منصرف شد و چون سلطان محمد خدابنده ( الجایتو ) ایلخان مقتدر مغول به تخت سلطنت نشست و مذهب شیعه اختیار کرد، خواست که به آرزوی پدر خود جامه عمل بپوشاند.


دخمه زرتشتیان

آشنایی با دخمه زرتشتیان

دخمه زرتشتیان در ۱۵ کیلومتری شهر یزد قرار دارد. به دخمه زرتشتیان برج خاموشان و برج سکوت نیز می‌ گویند. دخمه در فرهنگستان‌ های مختلف معانی مختلفی دارد: مثل گورخانه گبران، سردابه‌ مردگان، خانه زیر زمینی برای مردگان، گور و گورستان زرتشتیان. دخمه‌ ها را از خشت خام و گچ بنا می‌ کردند تا مواد آلوده به زمین نرسد. در نزدیکی دخمه حدود ۱۵۰ تا۲۰۰ متر ساختمان خشت و گلی محقری در دو طبقه و دارای چند اتاق برای انجام مراسم دینی بعد از فوت اشخاص ساخته شده بود. یکی از اتاق‌ های این ساختمان اختصاص به آتش‌ سوزها داشت و مخصوص آتش‌ سوزی بود.