چرا نسبت به جنگ هاى اسکندر تردید وجود دارد؟
در دنیاى قدیم سپاهیانى که علیه هم وارد نبرد مى شدند اگر برترى دو یا سه بر یک را در طرف مقابل مى دیدند، تن به نبرد
نمى دادند چرا که شکست را قطعى مى دانستند مگر آن که امکان شورش یا بى انگیزگى در سپاه مقابل بوده باشد.
-2 اسکندر وسایل قلعه گیرى نظیر منجنیق و برج هاى متحرك نداشت در این صورت نمى توانست قلعه ها را فتح کند و اگر مى داشت
نیز نمى توانست به سرعت هزاران کیلومتر راه بپیماید.
-3 یونانیان سابقه آشنایى با بی نالنهرین، شرق ایران، مرکز ایران، شمال ایران و ماوراالنهر را نداشتند. بنابراین نمى توانستند جسورانه 6
هزار کیلومتر وارد عمق خاك ایران، آسیاى میانه و غرب هند بشوند.
-4 لجستیک براى چنین ارتشى در دنیاى قدیم آن هم توسط کشور کوچکى مانند یونان ناممکن بود و بدون لجستیک نیز یک سردار
نمى توانسته پیشروى کند.
-5 سن و سابقه اسکندر نمى توانسته به عنوان جوان 20 ساله اجازه دهد با قوى ترین ارتش هاى منظم تاریخ دنیاى باستان نبرد کرده و
به سادگى آن ها را با همان 30 هزار نفرى که از همان ابتداى از یونان آورده بود، شکست دهد.
شاید این سؤال مطرح شود که اگر نسبت به داستان اسکندر شک و شبه وجود دارد چرا باید جنگ هاى او را جزو جنگ هاى تأثیرگذار
تاریخ دانست؟
م ىتوان گفت اسکندر در نبرد با ایران در منطقه بی نالنهرین، آسیا صغیر، مصر و سوریه به پیروزى رسیده (البته ممکن است اما حتمى
نیست)
او مى توانسته از سستى ارکان حکومت هخامنشى در سال هاى آخر کار استفاده کرده و به همان شیوه اى که 1000 سال بعد اعراب
استفاده کردند سربازان بى رغبت حریف را از پاى در آورده و سپاهیان ایران را متفرق کرده باشد. اما او از این کار نتوانسته براى ورود
به ایران بهره ببرد. چرا که زاگرس مانند مانع بزرگى، مانع ورود او به فلات ایران مى شده و عظمت خاك ایران نیز خطوط مواصلاتى
او طولانى کرده و پیروزى وى را ناممکن ساخته است بنابراین وى از جنوب بی نالنهرین (و شاید بخشى از خوزستان) آن سوتر نرفته
است. اما اسکندر به هر تقدیر سرنوشت نهایى یک امپراتورى باستان را رقم زده و تیر خلاص را بر پیکر حکومت 200 ساله هخامنشى
شلیک کرده است.
این نکته را باید اذعان کرد که اسکندر تنها سردار یونانى بوده که جرأت حمله به ایران را (در قلمرو آسیاى ایران) به خود داده و در
نهایت این که در سه نبرد گرانیک، ایسوس و آربیل (که درباره جزییات آن ها نمى توان به گفته مورخان یونان استناد کرد) قدرت
نیروهاى شاه ایران را بلا اثر کرده (و یا این که این نیروها از نبرد با او سرباز زده اند مثلا به دلیل تنفر از فرماندهانشان، خیانت آن ها و
یا مزدور بودنشان) و خود را حتا به بابل افسانه اى رسانده است. به هر حال مرگ شاه ایران، سقوط هخامنشیان و شکست و یا نتیجه
نگرفتن از سه جنگ سبب شد تا ایران 80 سال از صحنه بی نالمللى حذف شود و این فرصت خوبى براى قدرت گرفتن مردم اروپاى
جنوبى، کارتاژها و مردم خاور نزدیک بود.__