البته ممکن است مجموع نیروهاى ارتش امپراتورى هخامنشیان حتا 400 یا 500 هزار نفر بوده باشد اما سخن بر سر تمرکز این تعداد
نیرو در منطقه اى به وسعت کم تر از یک درصد امپراتورى بزرگ ایران است.
چگونه مى توان پذیرفت ایران مرزهاى عظیم شرقى، بی نالنهرین آباد، مرزهاى ناشناخته شمالى و مرکز پهناور شاهنشاهى را بدون
حفاظت بگذارد و سپاه خود را به منطقه کوچک و کم وسعت آتن بکشاند؟
البته نگارنده اذعان دارد از آن بضاعت علمى هم برخوردار نیست که تحقیق مفصلى پیرامون جنگ هاى ماراتن، سالامین، پلاته و
ترموپیل انجام دهد اما به جرأت مى توان گفت نبردهاى مذکور از نظر نظامى به آن درجه که 25 قرن درباره آن ها تبلیغ شده، ارزش
ندارند. چرا که اگر ملتى بتواند با 300 سرباز (!) در تنگه ترموپیل مانع حرکت قشون ایران شود و چند هزار ایرانى را از بین ببرد و یا
در پلاته با 150 کشته، 260 هزار ایرانى را از پاى در آورد (!) هرگز به سادگى به خاك اندك یونان قناعت نمى کند و مانند رم 1000
سال به دنیا حکومت مى کند و حداقل آسیاى صغیر و بی نالنهرین را از ایران مى گیرد.
اما متأسفانه اکنون دروغ هایى نظیر ماراتن، سالامیس و ترموپیل در کنار نبردهاى دروغین اسکندر قرن هاست تحت عنوان تاریخ به
داخل کتاب ها راه پیدا کرده اگر چه تمام نویسندگان غرب نیز آن ها را نپذیرفته اند. از آن جمله در کتاب هاى کالین مک ایودى،
دولاندلن و ولبروك از این داستان ها اثرى نیست و یا آن که ناپلئون آن ها را باور نمى کند.
به این دلیل تعجب مى کند که مى گوید آیا او نمى دانسته «!؟ پیرنیا به نقل از نیبور مى نویسد: نیبور از بزرگى ارقام هرودوت (پدر تاریخ
این ارتش عظیم در تراکیه، مقدونى و یونان (از نظر تنگى جا و گرسنگى) تلف مى شده است؟

پیرنیا این نیرو را 350 هزار نفر تخمین مى زند.


منبع:100 جنگ بزرگ تاریخ