تصویر

دانش ما از آغاز جشن گرفتن نوروز بسيار محدود است. مدارک نوشتاري در تاريخ ايران، تا قبل از قرن اول بعد از ميلاد ذکري از نوروز نمي کنند. هرچند که بسياري از محققان بر اين عقيده هستند که يکي از دلايل ساختمان مجموعه پارسه (تخت جمشيد)، جشن گرفتن نوروز و بارعام نوروزي شاهنشاهان هخامنشي بوده، اما نبود هيچگونه نشانه اي از وقوع اين مراسم در دوران هخامنشي، براي بعضي از دانشمندان اين سوال را پيش آورده که آيا نوروز در دوران باستاني به عنوان يک مراسم دولتي جشن گرفته مي شده يا نه؟

نخستين برخورد ما با نوروز در مدارک تاريخي به سلطنت ولاش اول اشکاني (51-78 پ م) باز مي گردد. ولاش اول را عموما" پايه گذار بسياري از مراسم ايراني از جمله سده مي دانند و نوشته شدن قسمتهايي از اوستا را نيز به دوران او نسبت مي دهند. متاسفانه کمبود مدارک کامل ما را از تحقيق لازم در مورد جزئيات برگزاري نوروز در دوران اشکاني محروم مي کند.
برعکس، از مراسم نوروز در دوران ساساني(224-650 پ م) اطلاعات جامعي در دست داريم. کتيبه هاي ساساني، پند نامه ها و ديگر قطعه هاي ادبيات ايراني ميانه، از برگزاري جشن سال نو در دربار ساساني صحبت مي کنند. مراسم بار نوروزي که در آن شاهنشاه براي تمام اعضاي دولت و نمايندگان ملت، بارعام ترتيب مي داد، از بازمانده هاي مراسم ساساني است.
مراسم در دوران بعد از اسلام نيز باقي ماند و تمام شاهان ايران، حتي پادشاهاني که از اصل غير ايراني مي امدند (مانند سلاطين غز و مغول) نيز دربار خود را براي برگزاري رسوم ايراني و از جمله نوروز آماده مي کردند. در دربار خلفاي عباسي که از بسياري جهات خود را ادامه شاهنشاهان ساساني مي دانستند، نوروز از مهمترين جشنهاي سال بود و بار نوروزي با تمام جلال و شکوه آن انجام مي گرفت.
با وجود داشتن مدارک مورد اطمينان در مورد جشن گرفته شدن نوروز در دوران ساساني، دليلي در دست نداريم که نوروز را جشني با گذشته بسيار قديميتر از دوران ساساني فرض نکنيم. بسياري از جشنهاي مهم جهان در ابتدا تنها بوسيله مردم عامي برگزار مي شدند و جزو برنامه هاي سلطنتي حساب نمي گشتند. قديمي بودن و دست نخوردن مراسم نوروز مي تواند گواهي از اين باشد که اين جشن مدتها قبل از اينکه پادشاهان ساساني (و شايد اشکاني) آنرا تبديل به جشني رسمي کنند، وجود داشته و مانند امروز، بوسيله همه مردم ايران جشن گرفته مي شده.

ريشه هاي تاريخي نوروز
اکثر مردم نوروز و جشنهاي جنبي آن را جشن هايي با گذشته صد در صد ايراني مي دانند. بعضي از اين مراسم، بخصوص چهارشنبه سوري، بخاطر اهميت آتش در آن، حتي وابسته به دين زرتشت دانسته شده. از طرفي، شواهد مختلف نشاندهنده اين مطلب هستند که اين جشنها تاريخي فراتر از قوم "ايراني" (به معناي قوم هندو-اروپايي مهاجري که در حدود سال 3000 سال قبل به ايران آمدند) دارند و احتمالا" از مراسم قبل از آريايي اين فلات سرچشمه مي گيرند و چه بسا اقوام عيلامي، کاسي، گوتي و ديگر اقوام باستاني نيز آنها را جشن مي گرفته اند.
منبع اطلاعات ما در مورد باورهاي اقوام هندو- ايراني و بعدا" ايراني، در درجه اول قديمترين قسمتهاي اوستا و در حالت دوم، مقايسه باورهاي ديگر مردم هندو-اروپايي (بخصوص هندو-آريايي ها) با باورهاي ايرانيان باستان است. ريگ ودا، قديميترين بخش وداهاي هندو-آريايي، يکي از بهترين منابع موجود براي پي بردن به اصول اعتقادي و جشنها و مراسم اقوام آريايي (هندو-ايراني) است. باورهاي اقوام ديگر مانند سکاها، نورستاني ها، و مردم ايراني زباني که در ماوراالنهر و مناطق شرق کوه هاي پامير زندگي مي کردند نيز مي توانند الگوهاي ما براي فهميدن باورهاي ايراني هاي باستان باشند.
در اوستا، بخصوص در گاثاها و بقيه يسناها که قديمي ترين بخش هاي اين کتاب هستند، هيچگاه صحبتي از نوروز و جشنهاي وابسته به آن نشده است. مراسم اوستايي اصولا" نيايشهايي به امشاسپندان مختلف و فره وشي ها هستند. يسناها سرودهايي هستند که براي ستايش ميترا، آناهيتا، ورونا، هوم، و ديگر امشاسپندان نوشته شده اند که در جشنهاي وابسته به آنها بايد خوانده شوند (کلمه هاي "جشن" و "يسنا" از يک ريشه هستند). در نتيجه، دربخشهاي قديم اوستا ذکري از جشنهاي نوروز، چهارشنبه سوري، سيزده بدر و يا حتي سده نداريم. نخستين نشانه از نوروز در اوستا، در فرگرد دوم "ويديودات" است که در ضمن توضيح زندگي "ييم" (جمشيد)، به دستور برگزاري نوروز نيز اشاره شده (اين روايت را فردوسي نيز ذکر مي کند). اما ويديودات از اخيرترين بخش هاي اوستاست که به احتمال زياد يا در دوران ساساني نوشته شده و يا در آن دوران به طور کامل بازنويسي شده و بسياري از باورهاي زرتشتي ساساني در اين کتاب وارد شده.
با نگاه کردن به باورهاي مندرج در ريگ ودا نيز اثري از مراسمي مانند جشنهاي بالا نمي بينيم. جشن شروع سال در نزد اين اقوام اهميت زيادي نداشته و ذکر خاصي از برگزاري مراسم بخصوصي براي آن نمي کنند. همچنين در باورهاي مردم نورستان افغانستان که تا صد سال قبل که به جبر مسلمان شدند، زير نام "کافران" به پرستش خدايان باستاني هندو-ايراني ادامه مي دادند، هيچ اثري از نوروز وجود ندارد، هرچند که جشنهاي سنتي نزد اين مردم کاملا" حفظ شده است.